| ||
|
(آب توبه) سحر بخیز تجدید وضو کن اگر خواهی شوی پاک از پلیدی به شکر نعمتش تا می توانی در رحمت به رویت کرده حق باز گدای درگه حق شو به عالم هرآنچه درد دل داری به عالم اگر خواهی تو فیض از محضرحق
(گناه) با سنگ هر گناه پرم را شكسته ام نه راه پيش مانده برايم نه راه پس من دانه دانه اشك خودم را فروختم ديگر مرا نشان خودم هم نمي دهند دنيا شكست خورده تر از من نديده است آرام كن مرا و در آغوش خود بگير راهم بده به باغهاي شجرهاي طيبه حالا ببين كه به غير از گدا شدن (سحر) سحر جود و كرم بسيار دارد سحر مهماني خاص الهي است سحر آمد دلم فرياد دارد كريمي كو كه دست ما بگيرد كريمي كو كه گردد ميزبانم كريمي غير تو يا رب نباشد بزرگي كن كرم بنما به حالم بيا جاني بده بر قلب خسته مرا آماده پرواز بنما كرم بر مضطري كن يا الهي پناهي بر گدا جز اين حرم نيست مرا امشب دگر كن ميهمانت مرا ديگر زغير خود جدا كن
(دعا)
آمـده ام بـه درگـهت تـضـرع و دعـا کـنـم ز سوز دل بخوانمت شور و نوا به پا کنم
هزار بار و بيشتر توبه اگر شکسته ام آمده ام بـار دگـر بـه تـوبـه ام وفـا کـنم
يـک شـب اگـر نيامـدم به درگـهت بـهر نياز کنون به گريه خوانمت به مثل ني، نوا کنم
خشم اگر نموده اي ز کرده هاي زشت من بـه آه و نـالـه آمـدم تـا کـه تـو را رضـا کـنـم
فقير و زار و خسته ام حقير و دلشکسته ام تـو هـم اگـر بـرانيـم، کـجـا روم چـه هـا کـنم
(گر نگذری از گناهم چه کنم) يارب ار نگذري از جرم و گناهم چه كنم ؟ گر براني و نخواني و كني نوميدم گر ببخشي گنهم ، شرم مرا آب كند نتوانم كنم انكار گنه ، يك ز هزار بارالها كرمي ، مرحمتي ، امدادي دوش مي گفت « شفق » بار خدايا كرمي
(کسی مسیر خدا را به من نشان بدهد) کسی مسیر خدا را به من نشان بدهد درون پیله سر در گمی اسیرم ، آه
به دشت خیره شدم تا مگر که قاصدکی نشانه ای به من از یار مهربان بدهد
و کاش رنگ غزلهای نا سروده من بهار شعر مرا شور ناگهان بدهد
هزار بیت به وصفش قصیده میخوانم اگر که بغض گلوگیر من امان بدهد
من از حکایت آشفتگی پرم اما کجاست او که مرا جرات بیان بدهد ؟
همیشه منتظرم تا عزیز خوش خبری خبر ز آمدن او دوان دوان بدهد
چه سرد مرده ام اینجا ، کجاست دستی که به بند بند وجودم دوباره جان بدهد ؟
(آهنگ توكل) الهي ، حسرتي ديرينه دارم دلم امشب غمي محسوس دارد ميان پيله هاي غم ، اسيرم در اين آشفتگي هاي خيالي در اين فصل خزان نااميدي فضايي باز و آهنگ توكل هوس دارد دلم عاشق شدن را خدايا از دلم آوار بردار براي من فقط ، يك آشنا هست سيد علي اصغر موسوي « سعا »
مي خواهم امشب تا خود فردا بگريم بر حال و روز اين دل همرنگ مرداب چون ني به سوگ اين منِ مرده بنالم جاري شو اي آه از دل من تا بنالم مي خواهم امشب تا سحر بيدار باشم
الهي دلي ده كه جاي تو باشد الهي بده همّتي آنچنانم الهي چنانم كن از عشق سرمست الهي عطا كن به فكرم تو نوري الهي عطا كن مرا گوش و قلبي الهي چنان كن كه اين عبد مسكين الهي عطا كن بر اين بنده چشمي الهي چنانم كن از فضل و رحمت الهي چنانم كن از عيب خالي الهي مرا حفظ كن از مهالك الهي ندانم چه بخشي كسي را الهي بر اين بنده خود دلي ده الهي به طوطي عطا كن بياني
يا رب مرا به سلسله انبيا ببخش * * * بر شاه اوليا ، علي مرتضي ببخش يا رب گناه من بود از كوهها فزون * * * جرم مرا به فاطمه ، خير النسا ببخش هر كار كرده ام ، همه بد بوده و غلط * * * يا رب مرا تو بر حسن مجتبي ببخش يا رب اگر كه جود و سخايي نكرده ام * * * ما را تو بر سخاوت اهل سخا ببخش يا رب مرابه رحمت بي منتها ببخش * * * يعني به ساحت حرم كبريا ببخش يا رب گناهكار و ذليل و محقرم * * * عصيان من به شوكت عز و علا ببخش يا رب تو را به جاه و جلالت دهم قسم * * * جرم گذشته عفو كن و ماجرا ببخش يا رب مرا ببخش به اهل صلات و صوم * * * يعني به نور صفوت اهل صفا ببخش يا رب تو را به نور جمالت دهم قسم * * * كز ظلمتم رهان و به نور هداببخش يا رب به نور ظلمت خاصان درگهت * * * اين بنده را به ختم همه انبيا ببخش يا رب از اين معاصي بسيار بي شمار * * * مستوجب عقوبتم اما مرا ببخش يا رب ! گناه اهل جهان را به ما ببخش * * * ما را سپس به رحمت بي منتها ببخش هر چند ما نه ايم سزاوار رحمتت * * * ما را بدانچه نيست سزاوار ما ببخش گفتي كه مستجاب كنم گر دعا كني * * * توفيق هم عطا كن و حال دعا ببخش بگذر از آن گناه كه سدّ ره دعاست * * * هم بر دعاي ما اثري بر ملا ببخش قصد از دعا ، اجابت امر است ، ورنه من * * * خود كيستم كه با تو بگويم خطا ببخش ما را شبي به باغ پراز نرگس فلك * * * يعني : بدين كواكب نرگس نما ، ببخش تا بشكفد به گلشن دلها گل اميد * * * ما را به فيض لطف نسيم صبا ببخش
نظرات شما عزیزان: [ یک شنبه 30 / 4 / 1391برچسب:شعر در مورد ماه رمضان/«شعر ماه رمضان» اشعار و مناجات به مناست ماه مبارک , ] [ 15:6 ] [ بسيجي گمنام ] [
|
|